مثل هوای ابری پاییز مثه دل خورشید پشت ابر !

حال اون بچه ای رو دارم که وقتی دستش از دستای مادرش جداشد تو کوچه ها سرگردون موند وبه صورت تموم خانومایی که رد میشدن نگاه میکردشاید مادرشو پیدا کنه ووقتی نا امید شد نشست وگریه کرد..

حال اون پرنده ای رو دارم که میخواد سفر کنه اما دلش به لونشه که آیا وقتی برمیگرده این لونه هنوزم سالمه...

حال اون بغضی رو دارم که میخواد بترکه اما نمیتونه تو گلو میمونه وراه نفسو میبنده

دلم گرفته چشام خیسو ابریه

کاش زودتر این آسمون صاف شه .......