عاشقانه پرنیانم : برقرار باشی و سبز ،گل من تازه بمون . نفسم پیشکش تو ،
| ||
|
آن روز ما پیروزیم که دلامون با هم یاره / بین قلب های ما پل به جای دیواره . . .
. . . من دلم میخواد خستگی را بفشارم در مشت ، غصه ها را در باد فاتح قلعه بی روزن تردید شوم ، من دلم میخواهد بیداری هم چون رویا شیرین باشد . . . . بار دگر ما را کلک زد دم از یک اتفاق مشترک زد برای لحظه ای با تو شکفتن هزاران بار قلبم را محک زد . . . . . . ببندم شال و میپوشم قدک را / بنازم گردش چرخ و فلک را بگردم آب دریا ها سراسر / بشویم هر دو دست بی نمک را . . . . . . قویی که شنا میکرد در برکه چشمانت / موجی که رها میشد در بستر چشمانت بویی که نفس میزد در دام گریبانت / من بودم و خواهم بود همواره پریشانت . . . . . . در ماه مهر بادهای پاییزی بی مهری را با برگ درختان آغاز میکنند . . . . . . آن قدر عشق تو دارم که اگر آه کشم / ز لبم بوی کباب جگرم میآید ! . . . صحبت از آسایش دل در مقام عشق نیست / در چنین هنگامه حال مرغ سرگردان خوش است . . . من یک نامه عاشقانه ام ، بازم کن / محتاج کمی نوازشم ، یارم باش هر قدر که سکه ای سیاهم ای دوست / در قلک سیـنـ ه ات پس اندازم کن . . . . . . گمانم اشک من پایان ندارد / دل دریادلان سامان ندارد بریز اشک صداقت بر نگاهت / که خنده بر لبانم جا ندارد . . . . . . من در این سن جوانی ز جهان سیر شدم / صورتم گر چه جوان است ز دل پیر شدم اشتباهی که همه عمر پشیمانم کرد / اعتمادیست که بر مردم دوران کردم . . . . . . کمتر ای مونس جان بر من دیوانه بخند / که در این دشت جنون ، عاقل و دیوانه یکی است . . . . . . دل جز ره عشق تو نپوید هرگز / جان جز سخن عشق نگوید هرگز صحرای دلم عشق تو شورستان کرد / تا مهر کسی در آن نروید هرگز . . . . . . در دیده به جای خواب ، آب است مرا / زیرا که به دیدنت شتاب است مرا . . . . . . صدایت در گوشم زمزمه میشود و نگاهت در ذهن مجسم ولی من تو را میخواهم ، نه خیالت را . . . . . . بهارت بی گل و بلبل نباشد / نگاهت خالی از سنبل نباشد به گلزار محبت تا قیامت / خودت گل باش و عمرت گل نباشد . . . . . . زیر سایه امن ترین سایبان هستیم ، دلواپس دلواپسی های یکدیگر باشیم . . . . . . روز سپری شد به امیدی که شب آید / شب آمد و دیدم به لبم تاب و تب آمد ای یار دعا کن من بیچاره مبادا / در حسرت دیدار تو جانم به لب آید . . . . . . گویند دنیا خواهی یا دوست ؟ گویم ای بی خبران دنیا با دوست نکوست . . . . . . آشنای شهر بارون بیا من شدم پشیمون / فکر این شکسته دل باش پشت ابرا نشو پنهون . . . نا امیدانه ز دل آه غریبانه کشیدم / ما امیدی نکشیدی تا بدانی چه کشیدم . . . . . . خدایا دیده ای بینا به من ده / دلی پر شور و بی پروا به من ده دستم از هر چیز خالیست / دلی سرشار چون دریا به من ده . . . . . . شیرین تر از عسل هم میتوان آفرید اما به شرط آنکه من آن زنبور سرباز دل باخته باشم و تو آن تنها گلی که نصیب من شده است . . . . . . خدا تنهاست دوتا نمیشه / دل اگه دل باشه از هم جدا نمیشه . . . نظرات شما عزیزان: برچسبها: |
|
[ طراحی : پرشین اسکین ] [ Weblog Themes By : Persian Skin ] |